top of page

سه - تاریخ تیشرت

همه‌ی ما می‌دونیم تیشرت چیه، کسی رو نمیتونید پیدا کنید که تا حالا تیشرت نپوشیده باشه. کمد لباس تک تکمون رو که بگردیم هزار مدل جورواجور ازش پیدا میکنیم و خیلیامون اگه اونو ازمون بگیرن دیگه هیچی نداریم بپوشیم. اما ما انقدر به پوشیدن تیشرت عادت کردیم که نمیتونیم تصور کنیم قدمت تیشرت زیر صد ساله. پس بریم باهم ببینیم تا صد سال پیش چه خبر بود، چی شد که تیشرت اومد و آینده‌ی تیشرت چه شکلی میشه.

در این قسمت می‌شنوید:

  • دوره‌ی اصلاحات پوشاک ویکتوریایی در قرن نوزدهم

  • مبارزات فعالان قرن نوزده برای کنار گذاشتن کرست (لباس زیر فلزی)

  • نسل اول تیشرت و استفاده شدنش به عنوان لباس زیر

  • جنگ جهانی دوم و تاثیر زیادش بر جا افتادن تیشرت

  • نقش مارلون براندو و جیمز دین در تبدیل شدن تیشرت به لباس روزمره

  • جنبش‌های دهه شصت و هفتاد میلادی و نقش آن‌ها در تغییر کاربرد تیشرت

  • ماجرای تبدیل شدن تیشرت به تابلوی بیانیه با پیام‌های مختلف

  • وضعیت امروزی تیشرت در مقایسه با قرن بیستم



توی سریال How I Met Your Mother یا آشنایی با مادر، یه کاراکتری وجود داره به اسم بارنی. بارنی همیشه کت شلوار تنشه و این قضیه برای مای مخاطب عجیبه. اگه این سریال شصت هفتاد سال پیش که تیشرت هنوز لباس نبود پخش می‌شد. تنها کسی که لباسش معمولی بود بارنی بود و بقیه که تیشرت پوشیده بودن انگار لباس زیر تنشون کرده بودن. همه‌ی ما می‌دونیم تیشرت چیه. کسی رو نمی‌تونید پیدا کنید که تا حالا تیشرت نپوشیده باشه. اصلا به احتمال خیلی زیاد خود شما همین لحظه که دارین این پادکست گوش می‌کنین تیشرت تنتونه ولی کمتر کسی ممکنه این رو بدونه که اگر مارلون براندو نبود الان تیشرتی هم وجود نداشت.


سلام

به قسمت سوم چیزکست خوش اومدید. تو این پادکست من ارشیا عطاری برای شما از تاریخ چیزها میگم. چیزایی که زمانی استفاده نمی‌کردیم امروز استفاده می‌کنیم و شاید در آینده هم ازشون استفاده بکنیم.

توی این قسمت اومدیم سراغ یه لباس پرحاشیه و جریان‌ساز که امروز یعنی سال 2020، محبوب‌ترین لباس دنیاست.

کمد لباس تک تک مون که بگردیم، هزار مدل جورواجور ازش پیدا می‌کنیم و خیلیامون اگه اون ازمون بگیرن دیگه هیچی نداریم بپوشیم. تیشرت یا به زبان فارسی سلیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی: پیراهن بی یقه و دکمه‌ی آستین کوتاه.

تیشرت لباس مهمیه. محبوبیتش رو اگه در نظر نگیریم، تیشرت مثه پل از فرهنگ لباس کلاسیک به فرهنگ لباس مدرنه. تیشرت دلیل اینه که لباس خواننده‌ی امروزی هیچ شباهتی به لباس فرانک سیناترای دهه‌ی پنجاه آمریکا نداره. جدای از نقشش توی تغییر فرهنگ پوشاک، تیشرت تو قرن 21 وسیله‌ی پیام‌رسانی اجتماعیه. یه تابلو که بخشی از تفکر کسی که می‌پوشدش روش نوشته شده. کاغذِ بیانیه‌ی هر فعال اجتماعیه. امروزه خیلی از آدما با پوشیدن یک تیشرت بیشتر از اینکه صرفا یه لباس پوشیده باشن میخوان یه پیامو منتقل کنند. اما ما انقدر به پوشیدن تیشرت عادت کردیم که نمی‌تونیم تصور کنیم قدمت تیشرت زیر صد ساله. پس بریم باهم ببینیم که تا صد سال پیش چه خبر بود، چی شد که تیشرت اومد و آینده‌ی تیشرت چه شکلی میشه.

برخلاف بقیه‌ی لباس های شبیه تیشرت، مثل پیراهن‌های گشاد بی دکمه و ردا که شروعشون به دوران باستان برمی‌گرده، تیشرت یه لباس معاصره. واسه اینکه ببینیم ریشه‌های تیشرت چی بوده باید بریم به اواخر قرن نوزده. بین سالهای 1850 تا 1890میلادی، یعنی اواسط تا اواخر دوره‌ی ویکتوریایی توی بریتانیا، یه جریانی راه میوفته به اسم: "اصلاحات لباس دوره‌ی ویکتوریایی"

یک سری از زنان طبقه‌ی متوسط که عضو موج اول فمینیسم بودن و برای گرفتن حق رای زنان تلاش می‌کردند تصمیم می‌گیرن در راستای اهداف کلیشون یه جریان راه بندازن تا تو فرهنگ پوشاک بریتانیایی-ویکتوریایی یه تغییراتی بدن. واسه اینکه بگیم چه تغییرهایی می‌خواستن بدن بذارین اشاره کنم که لباسهای دوره‌ی ویکتوریایی کدوما میشن.

لباس زنان دوره‌ی ویکتوریایی، لباس های یه سره‌ای بودند که از سینه تا بالای شکم فیت بود، بعد تو ناحیه‌ی کمر به یه شکل افراطی تنگ و باریک میشد. بعد به لگن که می‌رسید دوباره فیت می‌شد و از لگن به پایینشم یه پف خیلی شدید و غیرمعمولی داشت که تا روی پاها ادامه داشت‌. توی فیلما احتمال زیاد دیدین دیگه! در مورد اون لباس ها حرف می‌زنیم. مثال آشنا بخوام براتون بزنم میشه آلیس در سرزمین عجایبی که تیم برتون ساخته. لباس خانم ها توی این فیلم همون لباس دوره‌ی ویکتوریاییه که ازش حرف می‌زنیم. حالا این جریان اصلاحات اومده بود که این فرهنگ پوشاک ویکتوریایی رو تغییر بده. یکی از مهم ترین هدف‌هایی که داشت، حذف کرست از لباس‌های زنانه بود. کرست چیه؟ برخلاف چیزی که توی ذهن شماست، کرست با وجودی که یه نوع لباس زیر بود ولی با تعریف امروزی ما از لباس زیر فرق داشت.

کرست یه نوع لباس بود که بالاتنه رو یعنی از بالای سینه تا استخوان لگن رو پوشش می‌داد. یعنی تقریبا اندازه‌ی یه تیشرت امروزی طولش بود. شکلشم شبیه یه هُذلولی عمودی بود. یعنی انگار دوتا پرانتز به همدیگه پشت کردن. چرا این پوشیده می‌شد؟

گفتیم لباسای ویکتوریایی از سینه تا بالای شکم فیت بود بعد توی کمر خیلی باریک می‌شد به لگن که می‌رسید دوباره فیت می‌شد. عین شکل همین دوتا پرانتز به هم پشت کرده. حالا کمر انسان که به طور نرمال اینقدر باریک نیست. برای همین کرستا پوشیده می‌شدند تا فرم دلخواه به بالاتنه مخصوصا کمر بدن. انقدر تنگ و سفت بودن که کمر به زورم که شده باریک می‌کردن. واسه همین جنسشون یا از فلز بود یا اگر از پارچه بود یه سری نخ داشتن که می‌کشیدنش و کمرشون باریک می‌شد. این نسخه نخ‌دارشم تو فیلما و کارتونها زیاد دیدین. این چیزی که تعریف کردیم و اسمش کرست بود، زیر لباس یه سره‌ی زنانه‌ی دوره‌ی ویکتوریایی پوشیده می‌شد تا فرم بالاتنه‌ی لباس رو درست کنه. حالا این جریان اصلاحات اومده بود و می‌گفت که پوشیدن یه همچین چیزی احمقانه‌اس و باعث صدمه به استخونای کمر و جابه‌جایی و صدمه‌ی ارگان های داخلی بدن زنان میشه. آلترناتیوی که این جریان به جای کرست ارائه میداد یه لباس هم‌اندازه‌ی کرست بود، که از پارچه و کش درست میشد و جد زیرپوش‌های امروزی بود. یه رکابی رو تصور کنید که جلوش دکمه می‌خوره و از جنس کش و پارچس؛ یه همچین چیزی بود پیشنهاد این جریان اصلاحات. اینکه این وسط چه اتفاقایی افتاد رو کاری نداریم. خلاصه که این جریان اصلاحات موفق شد و خیلی از خانوما زیرپوش پارچه‌ای کش‌دار اینارو جایگزین کرست کردن.

طرف‌های سال 1868با الهام گرفتن از این زیرپوش، یه لباس زیر جدید به بازار اومد. یه لباس سرهمی که ترکیبی بود از یه پیرهن پارچه‌ای آستین بلند فیت بدن و یه شلوار با همون جنس و اونم فیت بدن. انگار یه زیرپوش آستین بلند امروزی دکمه‌دار و یه شلوار جذب با همون جنس زیرپوشرو به همدیگه دوخته باشن. اینی که گفتیم وقتی به بازار اومد به عنوان یک مدل از اون زیرپوش بود که جایگزین کرست شده بود پس طبعا به عنوان لباس زیر خانوما طراحی شده بود و مصرف‌کننده‌ها شم خانوما بودن. ولی کم‌کم به خاطر راحتیش و گرم نگه داشتن بدن توی فصلای سرد، آقایونم به عنوان لباس زیر شروع به پوشیدنش کردن. یکم که گذشت کارگرای معدن و کشتی بخاطر راحتی این لباس زیر یه سره شروع کردن به پوشیدنش به عنوان لباس کار. اما از اونجایی که تو هوای گرم لباس سرهم اذیتشون می‌کرده و خفه می‌شدند از گرما، از وسط می‌بریدنش و تیکه بالایی که شبیه پیرهن بود می‌کردن تو تیکه پایینی که شلوار بود. کم کم این لباس بین آقایونی که خیلیاشون کارگر بودن بیشتر از خانوما محبوب شد. یکم بعد یه برند لباس زیر به اسم کوپر میاد و برای اولین بار یه نسخه‌ی بی‌دکمه و بی‌شلوار از اون لباس سرهمرو میده بیرون؛ یعنی یه زیرپوش سفید آستین‌بلند.

اواخر قرن نوزده یعنی سال هزار و هشتصد و نود و هشت، جنگ آمریکا و اسپانیا شروع میشه. نیروی دریایی آمریکا توی جریان این جنگ به بخشی از نیروها یه مدل زیرپوش میده که زیر یونیفورماشون بپوشند. چه شکلی بود این زیرپوش؟ رنگ سفید آستین کوتاه، یقه‌ی گرد بدون دکمه عین یک تیشرت سفید. سال 1913 نیروی دریایی آمریکا به طور رسمی این تیشرت سفیدو جزو لباساش قرار میده و به نیروهاش این تیشرت میده و میگه که زیر یونیفرماشون بپوشن. از اون به بعد زیرپوش سفید آستین کوتاه میشه جزو لباس‌های نیروی دریایی آمریکا. افسرهای نیروی دریایی آمریکا تو محیط‌های کاری مثل موتورخانه‌ی کشتی یا زیردریایی یا تو مناطق استوایی، یونیفرمشون رو درمیاوردن و با زیرپوش سفید به کارشون می‌رسیدن. تا هم خنک‌تر و راحت‌تر باشن همین که یونیفرمش کثیف نشه. مثلا شکل امروزی تیشرت اختراع شده ولی استفادش به عنوان لباس‌زیره. پوشیدن تیشرت تا یه مدتی صرفا برای افسر نیروی دریایی آمریکا بوده. بعد از یه مدتی کارگرای صنایع مختلف مثل کشاورزی هم شروع کردن پوشیدن تیشرت به عنوان زیرپوش. تیشرت‌ها راحت بودن، سبک بودن، راحت تمیز می‌شدن و ارزون بودن. پس محبوب شدنشون بین قشر کارگر طبیعی بود. توی این سال‌ها این لباسی که به عنوان زیرپوش استفاده می‌شد کلی اسم مختلف داشت؛ ولی تیشرت جزو اون اسما نبود. تا اینکه تو سال 1920 اف اسکات فیتزجرالد نویسنده مشهور آمریکایی که چند سال بعد رمان گتسبی بزرگ رو نوشت، توی رمان این سوی بهشت برای اولین بار از کلمه‌ی تیشرت برای این نوع لباس استفاده می‌کنه. اینجوری میشه که اون لباسی که اون موقع به عنوان لباس زیر شناخته می‌شد، اسمش میشه تیشرت.

سال 1929 بحران اقتصادی بزرگ جهانی شروع شد. به خاطر شرایطی که به وجود اومده بود؛ تیشرت که ارزون و راحت بود واسه‌ی خیلی از کارگرا تبدیل به لباس اصلی شد. توی سال‌های دهه‌ی سی آمریکا با وجود اینکه تیشرت‌ها هنوز برای همه به عنوان لباس زیر شناخته می‌شدند یه تعداد خیلی محدود از تیشرت‌های طرح‌دار برای پوشیده شدن توی شرایط خاص وجود داشتند. مثلا سال 1939 فیلم جادوگر شهر آز درست میشه. توی این فیلم، کارگرهایی که توی یه صحنه دارن مترسکو پر کاه می‌کنن تیشرت‌های سبزی تنشونه که روش نوشته آز. چندوقت بعدش جنگ جهانی دوم شروع میشه. توی این زمان کلی از مردهای آمریکایی که تا اون موقع کارهای متفرقه می‌کردن میرن جنگ. در نتیجه چون سرباز حساب میشن و توی ارگان‌های نظامی می‌رن، بهشون تیشرت داده میشه تا با عنوان زیرپوش بپوشن. جنگ که تموم میشه اینا برمی‌گردن سر خونه زندگیشون و به کارهای قبل جنگشون مثل کشاورزی و مغازه‌داری و اینجور چیزا مشغول میشن. ولی اون تی‌شرت‌هایی که توی جنگ بهشون داده شده بود که دور انداخته بودن؛ با خودشون آورده بودن خونه و وقتی کار می‌کردن تنشون می‌کردند.

سال 1948 توماس دیویی که برای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، کاندید حزب جمهوری‌خواه و رقیب ترومن بود؛ تی‌شرت‌هایی برای طرفداراش و اعضای کمپینش درست می‌کنه که شعار انتخاباتیش روشون نوشته شده بود. در نتیجه با وجود این که دیویی اون انتخابات رو به ترومن باخت ولی مثل ترومن تاریخ‌ساز شد. چرا؟ چون با این کارش برای اولین بار تیشرتی درست کرد که یه پیامی رو می‌رسونه و این کار ایشون باعث شد تیشرتا چندین سال بعد جنبه‌ی سیاسی و فرهنگی هم پیدا کنن و یه وسیله‌ای بشن تا افراد جنبش‌های مختلف تفکراتشون رو منتشر کنن. تا آخر دهه چهل میلادی تیشرت‌ها اکثرا به عنوان زیرپوش پوشیده می‌شدند. در نتیجه غیر از یه سری موارد خاص مثل همین قضیه‌ی انتخابات، پوشیدنشون به عنوان لباس اصلی به نظر اکثر مردم زشت و قبیح به حساب اومد. تا اینکه اواخر دهه‌ی چهل یه ابتکار هنری بازی را عوض کرد.

سال 1947، تنیسی ویلیامز نویسنده‌ی مشهور آمریکایی؛ یه نمایشنامه می‌نویسه و قرار میشه که توی تاتر برادوی نیویورک روی صحنه ببرنش. تهیه‌کننده‌ی این اجرا اول می‌خواست جان گارفیلد که اون موقع بازیگر اسم و رسم داری بود برای نقش اول مرد این نمایش‌نامه انتخاب کنه اما در نهایت توی شرایطی قرار می‌گیره که نمی‌تونه جان گارفیلد رو بذاره جای این نقش. درنتیجه میره سراغ یه بازیگر جوان تازه نفس بیست و سه ساله که اصلا مشهور نبود و کسی به اون صورت نمی‌شناختش. این کار برای تهیه‌کننده ریسک زیادی داشت ولی اعتمادی که به این بازیگر جوان داشت باعث میشه که این براش ارزش ریسک کردن داشته باشه. ولی شاید خود تهیه کننده‌ی این نمایش هم نمی‌دونست که داره به تولد یکی از بزرگترین ستاره‌های تاریخ سینما کمک می‌کنه. اعتماد اون تهیه‌کننده به اون بازیگر جوون باعث شد که یکی از بهترین بازیگران تاریخ، یکی از مهم‌ترین نقش‌های تاریخ سینما رو بازی کنه. اسم اون بازیگر جوان ناشناس مارلون براندو بود و اسم اون نمایشنامه هم اتوبوسی به نام هوس. این نمایش و بازی مارلون براندو انقدر توی برادوی سر و صدا کرد که قرار شد فیلم سینماییش هم ساخته بشه. سال 1951 فیلم اتوبوسی به نام هوس با بازی مارلون براندو روی پرده نقره‌ای رفت و تبدیل شد به یکی از مهم‌ترین فیلم‌های تاریخ سینما. مارلون براندو هم به عنوان نقش اول این فیلم تبدیل شد به ستاره جوان و بااستعداد هالیوود.

خب حالا تا اینجا اینارو گفتیم که به چی برسیم؟ فیلم اتوبوسی به نام هوس علاوه بر همه‌ی نقشی که توی تاریخ سینما داشت یه تاثیر خیلی مهم هم توی تاریخ تیشرت داشت. هم توی نمایشنامه و هم توی فیلم مارلون براندو یه تیشرت سفید آستین کوتاه تنش بود و عملا چشم بیننده اون زمان، انگار شخصیتی که بازی می‌کرد کلا زیرپوش تنش بود. ولی اگه شما مارلون براندو بیست و خرده‌ای ساله باشی زیرپوشم بپوشی جذابی. پس پوشیدن تی شرت سفید توی این فیلم نه تنها تاثیر منفی نداشت، بلکه مردم کلی هم کیف کردن با تیپ براندو. شما تصور کن یه فیلمی میاد و میترکونه. از این فیلم یک ستاره متولد میشه که همه عاشقش می‌شن و این ستاره توی اون فیلم تیشرت سفید تنشه. در نتیجه نقش تیشرت کم‌کم از پوشیده شدن زیر لباس تبدیل شد به یه آپشن برای پوشیده شدن به عنوان خود لباس. چرا حالا هی میگیم مارلون براندو مارلون براندو؟ مگه تو اون نمایشنامه و فیلم پوشیدن تیشرت سفید واسه‌ی اون شخصیت نوشته نشده بود؟ هر کس دیگه بازی می‌کرد همین میشد دیگه، نه؟ خب نه! هر کس دیگه بازی می‌کرد این نمی‌شد. چرا؟ چون مارلون براندو بود که با ظاهر خوبش، کاریزماش و بازی خیره‌کننده‌اش اون فیلمو تبدیل به محبوب‌ترین فیلم اون سال کرد و همه رو عاشق شخصیتی کرد که نقشش رو بازی می‌کرد. اگر کس دیگه‌ای این نقش بازی می‌کرد شاید فقط یه بازیگر بود که زیرپوش پوشیده و تا ابد هم تیشرت به همون شکل زیرپوش باقی می‌موند. مارون براندو بدون اینکه خودش بدونه باعث تولد یه لباس انقلابی شده بود. بعد از اینکه این فیلم روی پرده میره و باعث تبدیل شدن براندو به یه ستاره میشه، تیشرت پوشیدنم قبحش می‌ریزه و کم‌کم تیشرت میشه لباس اصلی بخشی از نسل جوون آمریکا.

چند سال بعد یعنی سال 1955 جیمز دین بازیگر جوان آمریکایی که تازه با فیلم شرق بهشت یه اسم و رسمی به هم زده بود، توی یه فیلم به اسم شورش بی‌دلیل بازی می‌کنه. این فیلم برای اولین بار میاد مشکلات جوونارو با نگاه از درون خودشون بررسی می‌کنه. جیمز دین که تو این فیلم نماینده اصلی جوونای آمریکاییه، یک تصویر از سردرگمی و از خود‌ بیگانگی جوونارو نشون میده. تصویری که تا اون موقع بهش پرداخته نشده بود و همین باعث میشه که این فیلم خیلی دیده بشه و جیمز دین رسما تبدیل به یک ستاره بکنه. اما یه اتفاق قبل از اکران فیلم باعث میشه جیمز دین نه تنها یک ستاره بشه بلکه تبدیل به یک نماد فرهنگی بشه. جیمز دین از وقتی که با فیلم شرق بهشت سری توی سرها درآورده بود و یه پولی دستش اومده بود، افتاده بود توی خط مسابقات اتومبیل رانی. ماشین های مختلف خریده بود و باهاشون مسابقه می‌داد تا جنون سرعتشو با انرژی جوونیش ارضا کنه. اما این دوران طلایی خیلی طول نکشید. حدود یک ماه قبل از اینکه فیلم شورش بی‌دلیل اکران بشه جیمز دین بیست و چهار ساله با ماشین پورش خودش تصادف می‌کنه و جونشو از دست میده. نقش جیمز دین توی این فیلم، مرگ تراژیک خودش و نحوه‌ی مرگش همه با هم باعث میشن که جیمز دین بشه نماینده‌ی اون قشر عاصی سرخورده و سردرگم جوون که خودشم نمیدونه چی می‌خواد. پس با این فیلم جیمز دین تبدیل به یک نماد فرهنگی میشه. نماد فرهنگی‌ای که هنوز که هنوزه وجود داره. حالا اینا رو چرا گفتیم؟ سال 1951 که مارلون براندو اون فیلم اتوبوسی به نام هوس رو بازی کرد و تیشرتو کرد لباس نسل جوون، مُدی‌رو به وجود آورد که سال 1955یعنی چهار سال بعدش، تهیه‌کننده‌های فیلم شورش بی‌دلیل ازش استفاده کردن. اونا لباس جیمز دین توی این فیلم رو بر اساس لباسی که بین نسل جوانی که جیمز دین نماینده ش بود انتخاب کردن. یعنی همون تیشرتی که براندو آورده بود. پس جیمز دینی که توی این فیلم تیشرت تنش بود و با چیزایی که تعریف کردیم بعد اکران فیلم اسطوره شد، پل آخر رو به محبوب کردن تیشرت داد و تیشرت دیگه رسما شد لباس.

یه مرور کوتاه بکنیم که چی شد. مارلون براندو تیشرتی که به عنوان زیرپوش شناخته می‌شد و پوشید و معروفش کرد. بعد جیمز دین، تیشرتی که تقریبا یه لباس شده بود و صرفا زیرپوش نبود رو پوشید و معروف ترش کرد. حالا دیگه قبح تیشرتای تک رنگ ریخته و بین جوونا تیشرت پوشیدن داره مد میشه. اما تیشرت که میگیم تیشرت بی‌طرح و ساده‌است. اواخر دهه‌ی پنجاه وقتی دیزنی‌لند افتتاح میشه، یه شرکتی میاد و حق انحصاری چاپ و تولید تی‌شرت‌های دیزنی رو میگیره دستش. در نتیجه، تیشرت‌های با طرح‌های دیزنی که توی اون موقع برای فروش توی دیزنی‌لند درست شدن، یه بخشی از بازار تیشرت میشن و یجوریایی میشن اولین تیشرتای طرح‌داری که تو یه مقیاس بزرگ تولید و توزیع میشن. قبلشم اگر یادتون باشه آقای دیویی توی دهه چهل برای کمپین انتخاباتیش تیشرت طرح‌دار درست کرده بودا ولی هدفش خاص و مقطعی بوده و بعد تمام شدن انتخابات دیگه تموم شد داستان تیشرت‌های اونا. این قضیه‌ی تیشرت‌های دیزنی یه فکری میندازه تو ذهن آدمای فعال صنعت مد و پوشاک که روی تی‌شرت‌های طرح‌دار بیشتر کار کنن. توی دهه‌ی شصت میلادی با پیشرفت تکنولوژی چاپ روی تیشرت یه قدم جدی برای تولید تیشرت‌های طرح‌دار برداشته میشه و کم‌کم تیشرت‌های طرح‌دار هم بین مردم جا می‌افتند. مخصوصا که جنبش هیپیا هم راه افتاده بود و تیشرت‌های طرح‌دار یکی از لباس‌هایی بود که هیپیا خیلی میپوشیدن تا جلوی فرهنگ پوشاک مرسوم و رایج وایسن. اما همچنان تیشرت لباس سطح دوم با محبوبیت متوسط بود و بازار تسخیر نکرده بود. بعدشم تیشرت هنوز فقط یه لباس بود و تبدیل به یه وسیله‌ی پیام‌رسانی نشده بود. تا اینکه می‌رسیم به دهه هفتاد!

دهه‌ی هفتاد خیلی اتفاق افتاد. از لحاظ فرهنگی و سیاسی زمان پرالتهابی بود. جنگ ویتنام شروع شده بود و خیلیا مخالفش بودند. نیکسون روی کار بود و خیلیا مخالفش بودند. جنبش پانک به وجود اومده بود. صحنه‌ی موسیقی روزم با گروه‌های راک و پانک راک پر شده بود. توی همون موقع چند تا اتفاق میفته؛ گروه‌های موزیک راک و پانک راک شروع می‌کنن تولید تیشرت‌های مختلف با لوگوی خودشون که طرفداراشون توی کنسرت‌ها تنشون کنن. ولی از اونجایی که موزیک گروه‌های راک و پانک راک از صحنه‌ی کنسرت فراتر رفت و تبدیل به یه خرده فرهنگ شد، آدمای طرفدار این گروه‌ها تیشرت هاشون و همه جا می‌پوشیدند تا خودشون و متعلق به این خرده فرهنگ نشون بدن و همه بدونن که اونا طرفدار این گروهان. بین تی‌شرت‌هایی که تو این جریان پوشیده می‌شد، تیشرتی بود که طرفداران گروه رولینگ استونز می‌پوشیدند. یک تیشرت سفید یا سیاه با یک طرح قرمز. طرح روی این تیشرت یه دهن گنده بود که زبونش بیرون اومده بود. این تیشرت انقدر محبوب شد و پوشیده شد که حتی برندهای عادی لباسم از طرحش استفاده کردن. بعد یه مدتی کسی که حتی اسم رولینگ استونز رو هم نشنیده بود، به خاطر طرحش تنش می‌کرد. روحشم خبر نداشت داستان اصلی تیشرت چی بوده. از طرفی تیشرت‌های مختلف با متن‌های اعتراضی نسبت به شرایط سیاسی اون موقع که اصلی‌ترینشان جنگ ویتنام بود چاپ شدن و آدمای زیادی رو به پوشیدنشون کردن. با این اتفاقایی که افتاد تیشرت‌های طرح‌دار توجه برندهای لباس جلب کرد و خیلی‌ها رو آوردن به تولید تیشرت‌های مختلف. از همین موقع بود که دیگه تیشرت شد یه تابلو برای بیان افکار کسی که می‌پوشدش؛ شد یه وسیله‌ی پیام رسانی برای واکنش به مسایل بحث‌برانگیز روز. جنبش‌های مختلف شروع کردن تیشرت‌های پیام‌دار چاپ کردن. گروه‌های موسیقی مختلف تیشرتاشونو تولید کردن و کلا تیشرت طرح‌دار رسمیت پیدا کرد. طبیعیه که تو این شرایط برندهای لباسم نمی‌خواستن کم بیارن. برای همین برندا هم یه تیشرت‌هایی با طرح لوگوی خودشون تولید کردن و از اینجا بود که چاپ لوگوی برند روی لباس به یه عادت برای برندا تبدیل شد.

از بعد این قضایا تیشرت رسما یه لباس خیلی محبوب بود. با وارد شدن به دهه‌ی هشتاد کم‌کم تیشرت بازار رو توی دست خودش گرفت و به مرور زمان با رشد محبوبیتش بقیه‌ی لباسا رو کنار زد. با محبوب شدن تیشرت، فرهنگ پوشاکی که تیشرت با خودش میاورد هم محبوب شد. از دهه‌ی هشتاد تا امروز تیشرت فرهنگ لباس غیر رسمی رو در مقابل لباس رسمی روز به روز بیشتر رشد داده و به مرور زمان باعث یک انقلاب تدریجی توی صنعت پوشاک شده. ارزون بودن، راحت بودن و در دسترس بودن لباس‌هایی که فرهنگ تیشرت با خودش آورده، باعث شده خیلی از لباس‌های رسمی فقط به مناسبت‌های رسمی تعلق داشته باشند و لباس روزانه‌ی آدما وقتی سرکار نمیرن لباس به اصطلاح casual یا غیر رسمی باشه. واسه‌ی همینه که تعداد تیشرت‌های شما از کت شلوارا یا کت دامناتون خیلی بیشتره و واسه‌ی همینه که لباس سلبریتی الان با سلبریتی شصت هفتاد سال پیش خیلی فرق می‌کنه. دیدین بارنی استینسون تو یه سریال How I Met Your mother همیشه کت شلوار تنش و این قضیه واسه مای مخاطب عجیبه؟ اگه این سریال شصت هفتاد سال پیش که تیشرت هنوز لباس نبود پخش می‌شد تنها آدمی که لباسش معمولی بود بارنی بود و بقیه انگار لباسای نامناسب تنشون کرده بودن. البته درسته که الان راحت‌تریم با این لباسا ولی هر وقت عکس آدمای اون دوران نگاه می‌کنیم به خودمون می‌گیم آخه چقدر اینا خوشتیپ بودن. بعد از خودمون می‌پرسیم چی به سر صنعت پوشاک اومده که الان دیگه اون شکلی نیستیم. خب من جوابتونو میدم؛

تیشرت به سر صنعت پوشاک اومده.خود تیشرت مسلما هیچ ایرادی نداره، خیلی‌ام راحت‌تر شدن آدما با پوشیدن لباس هایی مثل تیشرت ولی مشکل از اون فرهنگ لباس غیر رسمی شروع میشه که تیشرت شروع کننده ش بود. همین فرهنگ پوشاک باعث شده روز به روز لباسا عجیب غریب‌تر بشن. انقدی که لباسای الان سلبریتی هارو نگاه می‌کنی می‌خوای گریه کنی. روز به روز عجیب غریب‌تر میشن این لباسا. در مورد آینده اگه بخوایم نظر بدیم همونطور که از دهه هشتاد به اینور تیشرت تغییر خاصی نکرده و با همین محبوبیت ادامه داده، توی آینده هم همین محبوبیتش رو حفظ می‌کنه. نوش جونش باشه. تیشرت همونطور که الان یه وسیله‌ی پیام‌رسانی و اعتراضه، توی آینده هم به این نقش ادامه میده و به رشد جنبش‌های مختلف کمک میکنه؛ کسی چه میدونه شاید تحول بزرگ بعدی جهان به کمک همین تیشرتا شکل بگیره. درسته که نقش تیشرت توی آینده می‌تونه خیلی مهم باشه، ولی چیزی که ممکنه باعث شه آینده عجیب غریب شه خود تیشرت نیست؛ این فرهنگ لباس casual یا غیر رسمیه. هیچ بعید نیست انقدر لباس‌های عجیب تحت تاثیر این فرهنگ تولید بشه، که پنجاه شصت سال دیگه لباسایی که الان به نظر ما عجیبه بشه لباس رسمی. اونوقت یه پادکستی مثل چیزکست میاد و از تاریخ اون لباسا میگه و ما میشیم مردمی که به اون لباسا میگفتن عجیب. بعدشم هرهر بهمون می‌خندن. مثل تیشرتی که الان برای ما عادی و مردم هفتاد سال پیش به عنوان زیرپوش می‌پوشیدنش. زمان جلو میره و سلایق عوض میشن. تنها کاری که از دست ما برمیاد اینه که امیدوار باشیم که آینده اونقدر عجیب غریب نباشه.

Comentarios


bottom of page